در زير زمين شهر «دستوا» خوزستا

راز حکومت مرموز «اليمايي‌ها»

در زير زمين شهر «دستوا» خوزستان

اليمايي‌ها ناشناخته‌ترين حاکمان محلي در خوزستان هستند. مرموز و پُر سؤال! «دستوا» شهري ناشناخته‌تر از صاحبانش. نه گردشگری آن را مي‌شناسد و نه پژوهشگري که بخواهد درباره يک جامعه‌اي کنکاش کند که اختلاف طبقاتي در آن بي‌داد مي‌کرد و حتي بعد از مرگ هم گريبان شهروندانش را رها نمي‌کند. شهري به نام «دستوا» در شوشتر. شهر که فقط بيل باستان‌شناسي آن را مي‌شناسد و بيل کشاورزي و پاي کمتر توريستي به سمت آن سُر مي‌خورد. فعالان حوزه ميراث فرهنگي استان خوزستان هشدار مي‌دهند اگر کاوش‌هاي نجات‌بخش آن شروع نشود، زير ساخت وسازهايي که با هدف کشف گنج انجام مي‌گيرد، دفن مي‌شود!

حاکمان محلي خوزستان

اليمايي‌ها، به گفته باستان‌شناسان بنامي چون «مهدي رهبر» حکومت‌هاي بسيار مقتدر محلي در دو هزار سال پيش بودند. جايي که اشکانيان به پايان نرسيده است و سلسله ساسانيان هنوز نيامده‌اند! هرکدام منطقه‌اي مستقل داشته و خود آن را اداره مي‌کردند. اين حکام گاهي با يکديگر متحد مي‌شدند وگاه رودرروي هم صف رزم مي‌آراستند. «مهدي رهبر» تنها باستان‌شناسي است که در دستوا کاوش کرده است. مطالعات او نشان داد که اليمايي‌ها صاحب فرهنگ و تمدنی خاص بودند. آثار باستاني به‌جاي مانده از اين حكومت محلي نشان مي‌دهد كه آنان همزمان با دوره سلوكيان، سيستم شهري بسيار منسجمي داشتند.
دستوا امروز مي‌شود منطقه‌اي در جنوب شهر کنوني شوشتر. آنجا که رودخانه کارون دو شاخه مي‌شود. يکي به نام شطيط(چهاردانگه) و يکي به نام گرگر(دو دانگه). حد فاصل اين دو مي‌شود رود «ميان آب». «ميان آب» يکي از حاصلخيزترين مناطق خوزستان است كه دولت‌هاي بي‌شماري را از دوران هخامنشي تا قاجاريه به سوي خويش کشاند‌ه ‌است.
«نهرداريون» که به همراه ۱۱ سازه آبي شوشتر در فهرست جهاني يونسکو ثبت مي‌شود را هخامنشيان براي انتقال آب رودخانه کارون و آبياري اين دشت ساختند. کانالي که با شکافتن صخره‌ها حفر شد.
داريون در زبان يوناني به مکاني منتسب به داريوش معنا مي‌دهد. بعد از هخامنشيان، اسکندر به ايران لشکر مي‌کشد و در زمان جانشينان او يعني سلوکيان، حکومت‌هاي محلي يا ملوک‌الطوايفي در نقاط مختلف ايران از جمله آذربايجان، بين‌النهرين و فارس جان مي‌گيرند. در خوزستان نيز «اليمايي‌ها» با عنوان «کام ناسکير» روي کار مي‌آيند. داستان دستوا و حاکمانش(اليمايي‌ها) از اينجا آغاز مي‌شود.

اليماييان، خزانه‌داران ايلامي

هم رهبر و هم «جعفر مهرکيان» ديگر باستان‌شناس ايراني که روي «اليمايي‌ها» مطالعه مي‌کند، تمدن اليمايي را اجتماع کوچک شده تمدن عيلام مي‌دانند. به گفته آنها، اليمايي اجداد «بختياري»‌ها بودند. اليمايي‌ها پيش از دستوا در ايذه حکم مي‌راندند؛ در دره‌اي به نام «شمي».
شناخته‌شده‌ترين اثر بازمانده از اجداد بختياري «مرد شمي» است. مجسمه مردي بلندبالا و چهارشانه از جنس برنز (مرد شمي) که کشف آن نتيجه نقشه پهلوي اول براي الزام به يکجانشيني عشاير بختياري بود. در ذهن رضاشاه، بختياري‌ها «بمب متحرک» بودند و تنها راه خنثي کردن آن بمب، يکجانشيني اين قوم بود. بختياري‌ها اما در مقابل تصميم پهلوي سرخم نکردند. آنها وارگه‌نشين بودند. وارگه، محلي موقت براي کوچ‌هاي زمستاني در خوزستان و تابستاني در چهار محال و بختياري بود. ايلياتي‌هاي بختياري، آدم راه و رفتن بودند، نه سکون و يک‌جا ماندن! به گفته «مهرکيان» « زير بار نرفتند، به شاه گفتند ما بلد نيستيم خانه بسازيم.» رضاشاه هم پاي معماران و کارگراني از اصفهان و شوشتر را به چين و شکن‌هاي زاگرس مرکزي در روستاي «کل چندار» ايذه خوزستان باز کرد تا براي بختياري‌ها خانه بسازند، همين‌جا بود که بيل کارگران در پاي کوه «بيل‌وا» به سينه مرد شمي ‌خورد. مرد شمي از ايذه به اهواز آورده شد و امروز يکي از جاذبه‌هاي تاريخي-گردشگري موزه مادر يعني «موزه ملي» است.
اليمايي‌ها حکومت‌هاي کاملا خودمختار بودند. حکومت‌هايي که از دولت‌هاي كوچك تشكيل شده و زير نظر يك حكومت مركزي اداره مي‌شدند. باستان‌شناسان وسعت حکومت اليمايي‌ها را مساوي با عيلامي‌ها مي‌دانند اما اطلاعات آنها درباره اليمايي‌ها به اندازه عيلامي‌ها نيست. پادشاهان اليمايي‌ها را «کام ناسکير» مي‌گويند. اسم از کلمه عيلامي «کاب ناشکير» گرفته شده و معناي
«خزانه‌دار» مي‌دهد. آنها خزانه‌دار حکومت مرکزي بودند.

سکه‌هاي اليمايي

اليمايي‌ها خزانه‌دار بودند و حق ضرب سکه داشتند. سکه‌هايي که هر ازگاهي روي خط خبر مي‌آيند. در تازه‌ترين خبر « ايوب سلطاني» مدير پايگاه پژوهشي آياپير از کشف ۱۸۰۰ سکه اليمايي در منطقه «چگارمان انديکا» خبر داده بود. انديکا يکي از مناطق باستاني خوزستان است. خوزستان را «بهشت باستان‌شناسان» مي‌دانند. همين صفت کافي است تا گردشگر متوجه شود با چه غنايي از تاريخ رو‌به‌رو است. البته گستره بهشت باستان‌شناسان ايران تنها به خوزستان محدود نمي‌شود. اين ۱۸۰۰ سکه مثل بسياري از کشف‌ها ماحصل يک فعاليت عمراني بود، گازکشي براي روستاي چگارمان. اين‌بار هم بيل مکانيکي بود که به سازه‌اي باستاني برخورد، نه بيل باستان‌شناسان!
باستان‌شناسي مثل «جعفر مهرکيان» اعتقاد دارد که سکه‌هاي اليمايي از لحاظ ريالي ارزش آنچناني ندارند. چيزي که « ايوب سلطاني» مدير پايگاه پژوهشي «آياپير» هم به آن اعتقاد دارد. بخشي از سکه‌ها پيش از رسيدن نيروي انتظامي توسط مردم به سرقت مي‌رود.
سلطاني هم اين مساله را تائيد مي‌کند: «اين سکه‌ها از جنس مس و سرب هستند و ارزش مادي چنداني ندارند که با شفاف‌سازي اين مساله براي مردم بيشتر مردم اقدام به تحويل سکه‌ها کردند.‌«
هرچند همه سکه‌ها آنطور که «مجتبي گهستوني» سخنگوي انجمن ميراث فرهنگي «آريانا»ي خوزستان مي‌گويد، برنمي‌گردد: «با پاکسازي محل و انجام سرند بخشي از خاک که بايد حفاري را پُر مي‌کرد عمليات شناسايي افرادي که صدها سکه ديگر را ربوده بودند، آغاز شد و در نهايت با کشف تعدادي ديگر سکه، برخي افراد به صورت داوطلبانه اقدام به تحويل سکه‌هاي مورد نظر کردند.»
اليمايي‌ها تا پيش از سکونت در «دستوا» شهر ايذه را به پايتختي خود برمي‌گزينند. از آنها سكه‌هايي از مس به‌جايي مانده كه تصوير پادشاهان روي يك طرف آن نقش شده و روي ديگر آن نقش يك الهه ديده مي‌شود.
به گفته رهبر«معمولا تصوير نيم‌تنه پادشاه به همراه تصوير يك سه‌شاخه و تصوير ماه و ستاره روي سكه نقش مي‌شد.»
برخي اعتقاد دارند تصوير «سه شاخه» روي سكه‌ها، نقش يك لنگر كشتي است اما رهبر اعتقاد دارد كه اين تصوير، همان سه شاخه(پوزيدون) متعلق به خداي درياي‌هاي يونان است. او اعتقاد دارد كه مردم شهر دستوا تحت‌تاثير بسيار زياد هنر يوناني بوده‌اند و آثار خود را به تقليد اين هنر آفريده‌اند. رهبر حتي در نزديك ايوان كرخه در يكي از ‌‌آرامگاه‌ها تعدادي نگين انگشتري پيدا كرده كه خدايان يونان روي آنها نقش شده بود. اليمايي‌ها ابتدا روي سكه را به خط يوناني مي‌نوشتند اما بعدها از خط آرامي براي نگارش استفاده کردند.
خاستگاه اصلي اليماييان کوه‌هاي شمال‌شرقي خوزستان بوده، يعني منطقه بختياري‌نشين استان، ميانه‌هاي سده دوم پيش از ميلاد که به‌عنوان يک قدرت سياسي مطرح مي‌شوند. با افزايش يافتن قدرت قلمرو خود را به سمت دشت خوزستان گسترش مي‌دهند و تا اوايل سده سوم ميلادي به حيات خود ادامه مي‌دهند. وسعت حكومت‌شان از يك‌سو به شمال ايذه دامن مي‌كشد و از سوي ديگر سر بر ساحل خليج فارس مي‌كند. مرز سوم اين حكومت نيز تا نزديكي‌هاي اصفهان گستره مي‌گشاید.
خواب دو هزارساله پادشاهان دستوا آشفته شد
داستان شهر باستاني دستوا از روزي آغاز شد كه تراكتور يكي از كشاورزان در هنگام كشت و زرع در دل زمين فرو ‌رفت و به شهري خفته در دل خاك‌ بر‌خورد. خبر در شهر ‌پيچيد و تيمي از باستان‌شناسان را به سرپرستي مهدي‌رهبر به اين‌سو ‌كشاند. كاوش‌ها آغاز مي‌شود تا پنج آرامگاه زيبا در برابر چشم آنها نمايان شود. آرامگاه‌ها به طرز بسيار زيبايي ساخته شده بودند. زيبايي خيره‌كننده آرامگاه‌ها، تزئينات و اشياي داخل آن باستان‌شناسان را به اين نتيجه رساند كه پنج‌گور متعلق به شاهان و حاكمان اليمايي را يافته‌اند. به اعتقاد پژوهشگران گورستان‌ها و آرامگاه‌ها اطلاعات بسيار دقيقي از زندگي گذشته را در اختيار پژوهشگران قرار مي‌دهد و اين آغاز ماجرا بود. مهم‌ترين يافته‌هاي باستان‌شناسي در آرامگاه‌ها و قبرستان‌ها دفن شده‌اند. آنچه اين روزها هم دره شمي را سر زبان‌ها انداخته، گذشته آن مرد بلندبالاي برنزي و آرامگاه‌هاي باشکوه باقي‌مانده از اين حاکمان مرموز است.
مهدي رهبر اعتقاد دارد که زيبايي آرامگاه‌ها اليمايي‌ها مي‌تواند گردشگران زيادي را به سمت دستوا بکشاند اما «برگه برنده» دست کساني بود که منطقه باستاني را تبديل به حوضچه‌هاي ماهي کردند. پيش‌بيني مهدي رهبر اما در جايي ديگر خود را اثبات کرد. آرامگاه‌هاي دره شمي در ايذه توانست امسال براي نخستين‌بار گردشگران را به کوهستان‌هاي ايذه بکشاند تا بدون هيچ برنامه‌ريزي، گردشگري دراين منطقه جان بگيرد.
خاطرات رهبر درباره گوره‌هاي کشف شده هم خواندني است: «زماني كه پله‌هاي اين گورستان را پشت‌سر گذاشتيم با تابوت‌هاي سفالي بسيار زيبايي روبه‌رو شديم. داخل آرامگاه‌ها مجسمه و زيورآلات بسيار زيادي وجود داشت. در درون يكي از گورها مهره‌اي پيدا شد كه كلمه «ارودك» به زبان يوناني روي آن نوشته شده بود و به احتمال قوي متعلق به يكي از شاهزادگان اليمايي‌ بود.»
تابوت‌هاي مجلل پادشاهان اليمايي با نقش‌هايي چون نخل‌برجسته، آتشدان، حلقه گل و … آراسته با لعاب فيروزه‌اي بسيار درخشان آذين شده بود.
معماري آرامگاه‌ها نيز جالب توجه است. باستان‌شناسان پس از پشت‌سر گذاشتن مسيري پله‌اي، به اتاقك‌هايي مي‌رسند كه دور تا دور آن را سكوهايي با ارتفاع ۹۰ متري مي‌پوشاند. زير سكو‌ها خالي است. روي سكو محل دفن افراد درجه يك سلسه و زير سكو‌ها براي افراد عادي استفاده مي‌شده است. اجساد افراد عادي بدون تابوت و به صورت آزاد دفن مي‌شدند. درون تابوت اشيا جالبي چون كوزه سفالي، سگگ‌كمربند، گردبند و سكه قرار داشت.
او ميان معماري آرامگاه‌هاي اليمايي با معماري آرامگاه‌هاي ايلام ميانه شباهت‌هایی مي‌بيند و مي‌گويد: «نشان مي‌دهد سنت معماري از دوره ايلاميان تا اليمايي يكي بوده‌است.»
به گفته باستان‌شناسان، اليمايي‌ها اعتقاد داشتند كه براي گذر از اين دنيا به دنياي ديگر بايد سوار بر قايقي شد تا با دادن سكه‌اي به قايقران به سلامت از دريايي مشوش و پرتلاطم بگذرند و به سراي باقي بشتابند. بر همين اساس اليمايي‌ها همواره سكه‌اي را در زير سر، زير زبان يا در دست متوفا مي‌نهادند. حتي تابوت را نيز به شكل قايق ساخته‌اند.
باستان‌شناسان متوجه مي‌شوند که مردم «دستوا» در اين زمان كم‌كم به دين زرتشت نزديك مي‌شدند. اين اعتقاد که نبايد با دفن اجساد در دل خاك، زمين را آلوده كرد از همين دوران جان مي‌گيرد. بنابراين تابوت‌هايي مي‌سازند و جسد را در درون آن‌ مي‌نهند. زماني كه گوشت اجساد از بين رفت استخوان‌ها را در گودالي به نام استودان(استخوان‌دان) مي‌ريختند و تابوت براي تدفين‌هاي بعدي آماده می‌شد.
اختلاف طبقاتي؛ مردگان دستوا را هم سوا كرد
نگاهي به گورستان‌هاي شهر واقعيت تلخي را برملا مي‌كند، اختلاف طبقاتي در شهر «دستوا»، حتي پس از مرگ نيز مردم اين منطقه باستاني را از يكديگر جدا مي‌كرده است. اشراف و فقرا در گورستان متفاوت و دور از يکديگر به خاک سپرده مي‌شدند و هر گورستاني ويژگي‌هاي كاملا متفاوتي از ديگري داشت.
فقرا در گورستاني مجزا، بسيار ساده و محقرانه دفن مي‌شدند. همراه آنان هيچ شيء ارزشمندي دفن نمي‌شده و تابوت و كفن صاحبان اين گورها بسيار ساده و محقر بوده‌است. تابوت كه نه، گودالي که در آن جسد به خاک سپرده مي‌شده است. شايد اليمايي‌ها گمان مي‌كردند كه اختلاف طبقاتي پس از مرگ نيز بايد ساکنان اين شهر را از يکديگر جدا کند.
شهر در دوره ساساني نيز به زندگي خود ادامه مي‌دهد تا قرن سوم و چهارم هجري كه سيلي شهر را به ويرانه‌اي تبديل مي‌كند و مردم رو به شوشتر امروزي مي‌آورند و در دل آن ماوا مي‌گيرند.

زير خيش‌هاي کشاورزي

شانس زيادي براي ديدن اين شهر وجود ندارد. خيش‌ها شهر را شخم زده‌اند و حوضچه‌هاي ماهي آن را دفن کرده‌اند. تنها اطلاعات موجود در اين شهر مي‌شود همان کاوش‌هاي مهدي رهبر که به همراه دانشجويانش انجام داده است. کاوش‌هايي که از وجود يک باغ-شهر خبر مي‌دهد و خانه‌هايي که زير سايه‌سار سبز درختان آرميده بودند.
مگر آنکه شانس يار دستوا شود و دوباره بيل باستان‌شناسان به کاوش تاريخ مدفون در دل آن به‌کار شود. آنطور که «مجتبي گهستوني» فعال حوزه ميراث فرهنگي استان مي‌گويد: «شهر در معرض تهديدهاي بيشتري قرار گرفته است. بستر رها شده دستوا همه‌چيز را براي ساخت وسازهاي روستايي به نام گلاک آماده کرده است. حفاري‌هاي غيرمجاز هم قوز بالا قوز است. او تاکيد مي‌کند: «بعد از مهدي رهبر هيچ کاوشي در اين شهر انجام نگرفته و شهر نياز به حفاظت و کاوش تکميلي دارد. شهري که در سال ۱۳۴۷ در فهرست آثار ملي به ثبت رسيده است.» آخرين کاوش‌هاي رهبر هم برمي‌گردد به اوايل دهه ۸۰٫
با اين حال فعالان و کارشناسان ميراث‌فرهنگي معتقدند با توجه به اهميت شهر باستاني دستوا تهيه نقشه باستان‌شناسي، ايجاد پايگاه باستان‎شناسي، تشکيل کارگروه‌هاي مطالعاتي و مستند‌نگاري درخصوص آثار و محوطه‌ها و ايجاد موزه اختصاصي براي اليمايي‌ها کاملا ضروري است. به گفته گهستوني‌: «‌ساخت و سازهاي فعلي روستاي گلالک و حفاري‌هاي غير‌مجازي که به‌منظور يافتن سکه و گنج انجام مي‌گيرد اين محوطه باستاني را دچار آسيب‌هاي جدي کرده است.»
مجتبي گهستوني، با تاکيد بر اينکه جغرافيا، زادبوم، تاريخ، نژاد و زمينه‌هاي مطالعاتي ايليمايي‌ها گسترده است اما هنوز راجع‌به اين موضوعات پژوهشي‌ نشده، مي‌گويد: «اين منطقه باستاني درحالي نيازمند تعيين حريم و کاوش‌هاي تکميلي است که هم‌اکنون حفاري و تخريب‌ها در اين منطقه رشد صعودي پيدا کرده است. چنانچه مي‌توان با ايجاد پايگاه باستان‌شناسي و تشکيل کارگروه‌هاي مطالعاتي و مستندنگاري به بررسي محوطه، نقش‌برجسته، گوردخمه‌ها و خط و زبان و معماري و شهرسازي اين دوره پرداخت.»

شهر تاریخی دستوا و بی‌مهری‌های چندین ساله - واحد معماری و شهرسازی