
نوای "فیدوس" برای جنتلمن نفتی
نوای "فیدوس" برای جنتلمن نفتی
نگاهی به زندگی و زمانه ی مهندس حسن کتیبه، به بهانه اکران خصوصی فیلم فیدوس
"فیدوس"؛ بوق بزرگی بود که با فشار جریان هوای فشرده، بخار آب یا گاز کار می کرد و در ابتدای شکل گیری صنعت نفت و در غیاب دستگاه"ساعت"، بصورت عمومی و در میان همه ی ساکنان شرکت - شهرهای نفتی و از سویی؛ سخت بودن آموزش مفهوم "زمانبندی کار" برای نیروی کار صنعتی جدید توسط کمپانی نفت، یک اُپراتور آموزش دیده این وظیفه را برعهده می گرفت و با در اختیار داشتن یک دستگاه ساعت دیواری دقیق در اتاق مخصوص به کار خود و در زمان مشخص، با بازکردن شیر(valve) لوله ی مسیر جریان هوای فشرده، بخار آب یا گاز (بستگی به محل نصب فیدوس)، صدای رسایی را در محیط طنین انداز می کرد.
نامگذاری اش را هندی می دانند و ریشه اش را به نی های قطور و بلندی که با دمیدن هوا در آن صدای بم و پُر طنینی تولید می شد.برای انگلیسی ها؛ الارم(Alarm) بود و در دیگر شرکت - شهر نفتی ایران، مسجد سلیمان، بختیاری ها دستگاه های مشابه "فیدوس" را؛ "شیت" همان "سوت" در گویش محاوره ای خود می نامیدند که کاربردی مشابه داشت.
سارا عابدی، کارگردان و فیلم ساز، نام "فیدوس" را برای فیلم مستند معرفی یکی از پیشکسوتان شاخص نفتی، مهندس"حسن کتیبه" انتخاب نموده است.پُرتره ای که در سال های آخر حیات این چهره ی نفتی ساخته شد و گرچه در روز اکران و رونمایی از فیلم در خردادماه۱۴۰۳ در تهران، خود مهندس حسن کتیبه رَخت از جهان خاکی بر بسته بود، اما در نبود او و همچنین نبود مستندنگاری های تصویری خوب در تاریخ شفاهی نفت، این فیلم، به نوعی طنین فیدوس طلایی "تاریخ نفت" و مرتبط ترین و منطقی ترین خروجی برای یک پروژه تاریخ شفاهی است که به همت یک بانوی فیلم ساز و همکارانش ساخته شده است.
صنعت نفت در ایران، بواسطه بیش از یک قرن فعالیت و تولید، واجد سرمایه ی انسانی قابل توجه و مهّمی است که بررسی زندگی و زمانه ی بسیاری از آنها از جهات مختلف، بسیار آموزنده و مفید است.از جمله تلاش یکساله ای که کارگردان در شناخت و توصیف شخصیت زنده یاد مهندس حسن کتیبه، پیشکسوت باصفای نفتی انجام داده است.در این فیلم در دو بخش؛ زندگی شخصی سوژه در تهران و همسفر شدن با او تا "آبادان" و تجدید خاطراتش در این شرکت - شهر نفتی مهم ایران، صحنه های دیدنی و جالب و جذابی به بیننده ارائه می شود.
حسن کتیبه، چنانچه خود در فیلم توضیح می دهد، سال۱۳۰۶ در شیراز بدنیا آمد و از چهارده سالگی از طریق یکی از جوانان همشهری اش با موضوع اشتغال در نفت و نام "آبادان" و کمپانی نفت آشنا شد.با توجه به شرایط خانوادگی و اینکه در آن مقطع در شیراز امکان ادامه ی تحصیل برایش نبود، خانه را به مقصد بندر بوشهر ترک و پس از چند روز انتظار در اسکله بوشهر تا رسیدن یک ناو انگلیسی، از طریق دریایی خود را به "آبادان" رساند.
سال۱۳۲۰ بود و در سال های پایانی جنگ جهانی دوم، مناطق مختلف ایران و از جمله آبادان در اشغال نیروهای انگلیسی.او را به همراه دیگر هم سن و سال هایش به شبانه روزی آبادان برده و برای گذراندن دوره های آموزشی پایه در آموزشگاه فنی آبادانTechnical School و کارگاه کارآموزان فنی Artisan School چند سالی را سپری کرد و سپس بعنوان کارگر فنی وارد پالایشگاه شد.
در چنین فضایی و در همین شرکت - شهر و کار در پالایشگاه عظیم نفت است که شخصیت فنی و حتی شخصیت اجتماعی کتیبه به مرور شکل می گیرد و گدشت زمان و تجربه های زیسته او در آبادان را در شخصیت پُخته و با پرنسیپ او در فیلم می توان دید.
نفت همواره با نظم همراه بود!رعایت انضباط انگلیسی و وقت شناسی برای مربیان انگلیسی آنها بسیار اهمیت داشت.مرحوم کتیبه، اشاره می کند که یک روز بدلیل تاخیر در صرف ناهار مورد مآخذه رئیس کارگاه که یک انگلیسی سختگیر به اسم "مستر کانن" بود قرار می گیرند و همان مآخذه باعث می شود دیگر وقت شناسی و نظم نفتی را وظیفه خود بداند!
اعزام کارکنان به دوره های آموزشی حتی خارج از کشور در دستور کار کمپانی نفت نیز بود.در مرور خاطرات آقایی کتیبه متوجه می شویم که ایشان در سال 1328 در كنكور شركت نفت براي اعزام به دوره اي در خارج از كشور شركت و جزء هجده نفری بوده که از ميان هشتاد نفر برگزیده و برای دوره ی آموزشی دوساله عازم انگلستان می شوند.
سفر آقای کتیبه به آبادان، "فلاش بک" و بازگشت شخصیت اصلی فیلم به روزها و سال هایی است که در این شرکت - شهر نفتی مهم ایران و در نخستین پالایشگاه نفت خاورمیانه سپری کرده بود.حضورش در "تکنیکال اِسکول" که حالا به موزه ی کارآموزان آبادان تبدیل شده است و گشت زدن در محوطه و کلاس ها و کارگاه ها، از جمله بخش های دیدنی فیلم است.
امین زاده درویش، طراح و مدیر وقت موزه کارآموزان آبادان که در جریان سفر آقای مهندس کتیبه میزبان او در موزه کارآموزان بوده و در فیلم نیز دیالوگ هایی بین آنها رد و بدل می شود، در مورد خاطره اش از نخستین دیدار با آقای کتیبه می گوید؛ بعضی وقت ها خاطره ای در ذهن انسان حک می شود که قابل مقایسه با خاطرات دیگرش نیست.در حوزه ی تاریخ نفت و تجربه ی ملاقات و مصاحبه با پیشکسوت های صنعت نفت هم، تجربه ی ملاقات با مرحوم حسن کتیبه خاطره ای است منحصر بفرد و فراموش نشدنی.در برخورد اول به یاد جنتلمن های فیلم های هالیودی افتادم.یک پدربزرگ اتو کشیده ی خوشتیپ و به محض اولین برخورد کلامی، بسیار خوش مشرب و خوش اخلاق دیدمش.در تمام دو روزی که خدمت مهندس کتیبه در آبادان بودم، شیفته ی دانش و مهمتر از آن، منش ایشان شدم.دریایی از نگفته های صنعت نفت که تنیده به لحظه لحظه ی تاریخ معاصر ایران است.خاطرم هست در آن مقطع زمانی، سریال "در چشم باد" آقای مسعود جعفری جوزانی از تلویزیون پخش می شد و من به شوخی به آقای کتیبه گفتم؛ کاراکتر "بیژن ایرانی"(با بازی پارسا پیروزفر) در سریال، ادای شما را در می آورد.حسن کتیبه یکی از شریف ترین ایرانیان و نفتی هایی بود که من در زندگی خود دیدم و خوشحالم که با زحمت خانم عابدی و همکارانشان، این شخصیت در حافظه ی تاریخی ایرانیان ثبت و ماندگار شده است.
مهندس حسن کتیبه، انسان شریف و یک "شرکت نفتی" واقعی بود که احساس مسئولیت و قائل بودن به نظم و انضباط را در کنار مهر ورزی و شادی گستری، توامان داشت و فیلم مستند "فیدوس" در معرفی او و روش و منش انسانی اش، موفق بوده است.
پایان بندی فیلم، نقطه عطف و ویژه ی فیلم است که شیرینی اش را می گذاریم برای وقتی فیلم اکران عمومی شد و دیدید.فیلمی که به گفته ی تهیه کننده و کارگردان آن، خانم سارا عابدی، با صرف زمان زیاد در مرحله پژوهش و تحقیق و مشکلات زیاد و البته با هزینه شخصی ساخته شده و بدون شک در آرشیو مستندهای تاریخ شفاهی "صنعت" در ایران، جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص خواهد داد.
مهندس حسن کتیبه، در بهار دو سال پیش و در سن نود و پنج سالگی درگذشت و در جلسه رونمایی از مستند پرتره ی خود حضور فیزیکی نداشت، اما تبسم و طنین صدا و خوشرویی و رقص سرخوشانه ی او بر زندگی، سالن را به تسخیر خود درآورده بود.روحش شاد و یادش گرامی باد.
نگارش :
فرشید خدادادیان
پژوهشگر تاریخ نفت و میراث صنعتی