گزارش مکتوب...؛

نَغمه‌های مادَرانه

دوران شیرین کودکی، یادآور آغوش گرم مادر و موسیقی دل انگیز لالایی‌های مادرانه است.

به گزارش خبرگزاری صداوسیما مرکز خوزستان، لالایی ها در حقیقت ادبیات شفاهی هر سرزمینی هستند، چرا که هیچ مادری آنها را از روی نوشته نمی خواند و همه ی مادران بی آنکه بدانند از کجا و چگونه، آنها را می دانند. انگار دانستن لالایی و لحن ویژه ی آن از روز نخست برای روان مادران این سرزمین تدارک دیده شده.

لالایی‌هایی که در مناطق مختلف ایران به ویژه خوزستان روایت می‌شوند،نغمه های مادرانه ای هستند که روایتگر فرهنگ و آداب و رسوم  و سنت های بومی هر منطقه هستند که نسل به نسل وسینه به سینه باید به آیندگان انتقال یابند.

نمی شود مادر باشید و برای نوزادتان لالایی نخوانید، حتی اگر بلد نباشید، باز هم چیزهایی را برایش زمزمه می کنید، حتی پیش از تولدش لالایی های مختلف را در اینترنت سرچ کرده اید، یا حتی از مادرتان لالایی هایی را یاد گرفته اید که برای نوزاد عزیزتر از جانتان بخوانید. 


زمزمه‌های عاشقانه مادران خوزستانی مرا به سفر واداشت

به شمال خوزستان سفر می کنم، شهرستان دزفول، پایتخت مقاومت ایران، یکی از کهن‌ترین شهر‌های خوزستان که از نظر تاریخ و فرهنگ ویژگی‌های برجسته‌ای دارد.

بعد از ساعتی جستجو بالاخره خانه اش را یافتم. مادربزرگ دزفولی با رویی گشاده از من استقبال کرد و از همان ابتدا مرا میهمان نجوا‌ها و اشعار زیبای دزفولی کرد.

    خبر دانُم عزیزُم شدَه مِیمون  

اَ حوُشُم گل بِکارُم کیچَه ریحون

نغمه‌های مادرانه

*خبر دادند مرا که عزیزم مهمان شده از خانه ام گل می‌کارم تا به کوچه ریحان.

خانم بتول پاپی نژاد، مادربزرگ ۷۰ ساله با همان گویش دزفولی با من سخن می‌گفت، من سراپا گوش شده بودم تا بشنوم صحبت‌های شیرین، اشعار زیبا و لالایی‌های دلنشین مادرانه را. لالایی‌هایی که در گویش دزفولی به آن اُلَّه می‌گویند.

او هم چنان لالایی می‌خواند، گویی حضور ما او را هم به خاطرات خوش گذشته برده بود.‌
می‌گفت هیچ چیز لذت بخش‌تر از این نیست که مادر از این طریق، مهر مادرانه اش را در گوش فرزندش نجوا کند:

*جونُم به فِدایِ رولیِ هُمدَم با
جونِ رولَم پیش خدا محکم با
عزیزُم تالِی اَز مویَت مَبا کَم
مَبایا زندِگیمَه بِی تو یَه دَم.

*جانم به فدای فرزند همدم باد جان فرزندم پیش خدا محکم باد عزیزم یک نفر از مو‌های سرت کم نشود مباد زندگیم را بدون تو یک لحظه.

با لبخندی بر لب گفت یادم می‌آید وقتی که بچه‌ها خیلی شیطنت میکردند، شب این لالایی را برایشان میخواندم:
*جونِ دِلُمی، دلُم نه آیَه زَنُمِت
اَر روز زَنُمِت، شُو به کِنارُم وَنُمِت
گَر شُو زَنُمِت خیالِ خووُم سَرُمَه
اَر روز زَنُمِت غنِ زَمونَه دِلُمَه*
*جان دلمی، دلم نمی‌آید که تو را کتک بزنم اگر روز تو را بزنم، شب تو را در کنارم می‌گذارم، اگر شب تو را بزنم خیال خوابم بر سرم است، اگر روز تو را بزنم غم زمانه در دلم است.
از او پرسیدم به خاطر دارید زمانی که فرزندتان بسیار بی‌تابی می‌کرد چه لالایی می‌خواندید تا آرام می‌گرفت؟ بدون لحظه‌ای فکر کردن طوری که انگار تمام لالایی‌ها در ذهنش حک شده بود شروع به خواندن کرد:نغمه‌های مادرانه
*عزیزُم مَگِریو، نَوا گِریوی
بَرُمِت باغِ گُلِی پِی گُل فِریوی
عَزیزُم مَگِریو گَریوَه زِشتَ
رُوِیم باغ گُلِی مثلِ بهشتَه*
*عزیزم گریه نکن نباید گریه کنی، میبرمت به باغ گلی تا مشغول شوی. عزیزم گریه نکن گریه زشت است، میرویم به باغ گلی که مثل بهشت است.

خانم پاپی نژاد، با بیان اینکه در گذشته همه مادران برای فرزندانشان لالایی می خواندند گفت:ما ازطریق همین لالایی‌ها راه و رسم زندگی را به فرزندانمان می‌آموختیم:

صَد بار به تو گُفتُم اِی دلِی گُمروُهی
با آدَم نااَهل مَکُن همروَهی
گَر با آدم نااهل کُنی هَمروُهی
پوسِتَ بْ کَنَه، نِمِک زَنَه چیموهی*
*صدبار به تو گفتم که‌ای دل تو گمراهی با آدم نا اهل همراهی نکن اگر با آدم نا اهل همراهی کنی اذیتت می کند و همچون ماهی نمک  بر گوشتت می زند؛

و حتی گاهی با بیان گلایه‌ها و دلتنگی‌های خود، آرام میشدیم:

*سَرُم دردِ کُنَه حالی ندارُم
تَنُم بیمارَ جونسوزی نَدارُم
تَنُم بیمار، نَه سَر دارُم نه زونی
بَرِیُّم پیش رولَم دیدَه وُنی*
*سرم درد می کند و حالی ندارم، تنم بیمار است و دلسوزی ندارم، تنم بیمار است نه توانایی حرف زدن دارم، نه زبانی. ببریدم پیش فرزندم تا او را ببینم.

با حضور در کنار مادربزرگ دزفولی و شنیدن لالایی ها، گذر زمان را حس نمی‌کردم، اما چاره‌ای نبود، وقت رفتن رسید و چه چیزی دلنشین‌تر از اینکه دعای مادرانه اش را در قالب لالایی تقدیمم کرد:
*بیو بالا بُلندُم نَخوُری غم
تو ریتَ با خدا کن خاطرِت جَعم
تو ریتَ با خدا کُن، رُو سَلومَت
دعا گویِت مونوم تا به قِیومَت*
*بیای قد بلندم غم نخور، صورتت را به طرف خدا کن و خاطر جمع باش ،صورتت را به طرف خدا کن و به سلامت برو من تا قیامت دعاگوی تو هستم.

مقصد بعدی سفر من شوشتر بود شهر آبشار‌ها و آسیاب‌های آبی
مادربزرگ شوشتری به رسم مهمان نوازی مرا به بهترین اتاق خانه خود دعوت کرد و پس از دقایقی گفتگو درباره گذشته و فرزندان و زندگی امروزش از او خواستم تا برایم لالایی بخواند. چنان برق شادی در چشمانش دیدم که نشان از خوشحالی و تعجب او بود.
خانم پروین مولایی، مادر بزرگ ۶۸ ساله می‌گفت لالایی را از مادر و مادربزرگش آموخته است:
*لالالالا لالالالا لالایی
بیُو جُونُم بیُو آروُمِ جُونُمنغمه‌های مادرانه
بیُو‌ای هَمدَمِ شیرین زَبونُم
بیُو دَردُ و بَلاهات مینِ جُونُم
لالالالالالالالا لالایی
عَزیزُم تا نَه آیی مُو نَخَندُم
نه سیرمه چَشم وَنَم نَه رَنگ بَندُم*

*بیا جانم بیا آرام جانم، بیا‌ای همدم شیرین زبانم
بیا درد و بلاهایت به جانم، عزیزم تا نیایی من نمیخندم
نه سورمه به چشمانم میکشم و نه رنگ بر سرم میگذارم

به راستی چه زیبا بود روزگاری که لالایی‌های مادرانه دنیای شفاف کودکی را رنگین و آهنگین می‌کرد لالایی‌هایی که گاهی راز و نیاز با خداوند را به کودک می‌آموخت:
*خداونداخداوندِ جَهُونی
خداونداتو یار بیکَسونی
خداوندا طَمَح دارُم به هِمت
طَمَح دارُم بَریتُم سُوی جنت
طمَح دارُم گناهانُم ببخشید
به زیرِعَلَم سُزِ محمد*
خداوندا، تو خداوند جهانی، خداوندا تو یار بی کسانی، خداوندا به همت تو طمع دارم، طمع دارم که مرا به سوی بهشت ببری، طمع دارم گناهانم را ببخشی، در زیر بیرق سبز حضرت محمد؛ و گاهی گلایه‌ها و شکوایه‌های مادرانه را به رخ می‌کشید.

باز هم در چشم بر هم زدنی زمان گذشت و وقت رفتن رسید.

مادر بزرگ شوشتری هم از رفتن ما ناراحت بود انگار دلش می‌خواست بیشتر در گذشته بماند، دلش میخواست بیشتر لالایی بخواند و بیشتر شنیده شود.

در پایان گفت کاش همه مادران هنگام اهدای جهیزیه به دختران خود، میراث باستانی به نام لالایی را هم تقدیم می‌کردند تا نسل به نسل منتقل شود و فراموش نشوند.

 

نغمه‌های لالایی ایل بختیاری
برای بیشتر دانستن مشتاق بودم، دوست داشتم با مادربزرگ‌های بختیاری، هندیجانی و عرب زبان هم گفت و گویی داشته باشم و بالاخره پس از پرس و جوی فراوان خودم را درب منزل مادر بزرگ بختیاری دیدم.

دختر خانواده در را به رویم باز کرد وقتی وارد خانه شدم مادربزرگ مهربانی را دیدم با لباس‌های زیبای محلی مِینای (روسری زنان بختیاری) خوش رنگی که روی سرش انداخته بود و لَچَکی (کلاهک زنان بختیاری) که زیر مینا قرار گرفته بود و با مروارید و سنگ و پولک‌های تزیین شده خودنمایی می‌کرد. گیسوان بافته شده و جومِه (پیراهن بلند زنان بختیاری) مادر بزرگ بختیاری و لهجه شیرینی که به گرمی از من استقبال کرد همه و همه نشان از فرهنگ غنی و آداب و رسوم اصیل بختیاری داشت.

لالایی‌ها هم در دیار بختیاری حال و هوای دیگری دارند و من از نغمه‌های زیبای خانم مرادی، مادربزرگ ۷۵ ساله به این موضوع پی بردم او می‌گفت تلاش زنان بختیاری پا به پای مردان در کار‌هایی مثل کشاورزی و دامداری و همچنین فعالیت‌هایی مثل نان پختن، حمل آب و جمع آوری هیزم که جز وظایفان محسوب می‌شد، در مضمون لالایی‌های ما تاثیر زیادی داشت.

از او خواستم تا بخشی از این لالایی‌ها را برایم بخواند:
*خو خیری برات، تا مو رم سر اونغمه‌های مادرانه
تا تا مو روم او بیارم تو بکن خو
تو به خواب خوش بروی، تا من به سر چشمه آب بروم، تا من بروم آب بیاورم تو بخواب.
خو خیری برات تا مو رم به هیمه
بیارم هیمه بلیط خار گینه
*به خواب خوب و خوشی بروی، تا من بروم هیزم جمع کنم بیاورم هیزم بلوط و خار گَون.
اله للایی عزیزمی عزیزم
بِخوس رودُم وریسدم آرد بویزم

الهی تو عزیزمی عزیزم، بخواب فرزندم تا بلند شوم و آرد برای نان الک کنم.


با دقت در مضمون لالایی‌های بختیاری به راحتی می‌شد بازتاب طبیعت و شیوه زندگی کردن شان را دید.
بخوس رودم که مال مون دس به باره
که منزل مون صوا ور پا مناره
*بخواب فرزندم که ایلمان آماده حرکت است، که فردا منزلگاه ما در پای منار (منطقه‌ای در بین راه کوچ) خواهد بود.

بخوس رودم که منزلمون چرّی یه
بازرگون وید و مال ایمری یه
*بخواب فرزندم که منزلگاه ما در چری (منطقه‌ای در سردسیر عشایر) است، بازرگان به محلمان آمد و او از طایفه ایمری است.

وری جونم که مال مون ره زوواله
بخور شیرم که شیرم حلاله
*بیدار شو جانم که ایلمان به ان سو رفته است، بخور شیرم که شیرم حلالت باشد.

صحبت با مادربزرگ، دختر خانواده را که حالا خود صاحب سه فرزند بود به خاطرات شیرین گذشته برد، گفت هنوز هم لالایی‌های مادرم را خوب به یاد دارم لالایی‌هایی که از این طریق مادر تمام عشق و محبت خود را نثار من و دیگر خواهر و برادرهایم می‌کرد و ناخودآگاه شروع به خواندن کرد:نغمه‌های مادرانه
*بیو، جونم که جونت بی بلا با
نی یه دار شو و روزت خدا با
*بیا جانم که جانت بی بلا باد، نگه دار شب و روزت خدا باد
عزیزم بهدری ز مال دنیا
به قربونت بهام،‌ای رود نوپا
*عزیزم تو از تمام مال دنیا بهتر هستی، به قربانت شوم‌ای طفل نوپا*


مادربزرگ از آن طرف زمزمه میکرد:
ددره در کوچیره تهدنه لونی
چی نوزین عربی خوس کده خونی
دختر خانواده گفت:تَهدِه (تَدِه) درواقع همان گهواره چوبی است که مادر، فرزندش را درآن می خواباند، یا آن را تکان میدهد وبرای فرزند خود لالایی میخواند یا با حمل آن بر پشت خود، همزمان به امور زندگی نیز می پردازد.

درواقع این لالایی بدین معنی است که مادر، پای گهواره خم می‌شود و به دخترش شیر میدهد. مانند سواری است که سوار اسب‌هایی از نژاد عربی شده و او نیز حالتی نیم خیز و خم شده دارد.

این دختر بختیاری گفت: با تهیه این گزارش توسط شما و زنده شدن خاطرات خوش کودکی، تصمیم گرفتم لالایی‌های بیشتری از مادرم یادبگیرم و آن‌ها را به دخترم که پنج ماهی است مادر شده هم بیاموزم.

یادآوری خاطرات مادر و دختر بختیاری لحظات زیبایی را درطول تهیه گزارش به ارمغان آورده بود. راستش را بخواهید بخشی از خاطرات دوران کودکی خودم را نیز به یاد آوردم. آن زمان که در سیاهی آسمان، لالایی‌های مادرم چراغ آرزوهایم را روشن میکرد. او لالایی میخواند و من غرق در رویا‌های کودکی فارغ از هرآنچه که بود و نبود، به خوابی عمیق فرو میرفتم.

مقصد بعدی، منزل یکی از دوستان عرب بود.
بوی عود و چای عربی، فضای خانه را پر کرده بود که البته بخاطر شرایط کرونا، فقط استشمام عطر آن نصیبم شد.
خانم موسوی گفت من لالایی‌ها را از مادرم آموخته ام و سعی کردم به دختران خود نیز آموزش دهم.

لالایی‌های ما معمولا جنبه اقتدار و سلحشوری و خدا شناسی دارد، بیشتر سعی می‌کنیم لالایی‌های شاد و محبت آمیز برای کودکان بخوانیم تا علاوه بر انتقال مهرمادری، شادی را نیز به کودکانمان هدیه دهیم.

از اون خواستم تا چند بیتی از لالایی‌هایی که در زبان عربی به آن دلیلوله میگویند را برایم بخواند:
*دلول الولد یبنی دلول لِحِگِلی لَصیر دَلی لا طلّگ ادنیه وَ وَلی عله اِضلِمتی من دون حِلی
دلول الولد یبنی دلول عدوک علیل او ساکن چولنغمه‌های مادرانه
یمه لارید من جیبک افلوس ولا رید من بیتک اقموس انه ردتک الی هبه وناموس*

*دوست دارم بخاطر تو تمام دنیا را به پایت بریزم وبروم
لالایی گل پسرم لالایی
امیدوارم دشمنت مریض باشد و ساکن بیابان
لالایی گل پسر لالایی
مامانی، نه از جیبت پول میخواهم و نه از خانه ات، غذا
تو را به عنوان افتخار زندگیم میخواهم.

یالله تنام الولد یالله یجی‌ها النوم
خدایا پسرم بخوابه، خدایا خواب به چشمش بیاد
یالله تحب الصلاة یالله تحب الصوم
*خدایا نماز رو دوست داشته باشه، خدایا روزه رو دوست داشته باشه
یالله تجی‌ها العوافی کل یوم بیوم
خدایا همیشه سلامت باشه

سُرور موسوی دخترخانواده که حالا خود یک مادر ۲۸ ساله است گفت: فرزند من سه سال سن دارد و از همان ابتدا، هنگام خواب برایش لالایی می‌خواندم به طوریکه حالا بدون لالایی اصلا نمیخوابد و میگوید حتما برایم شعر یا لالایی بخوانید.

او گفت مشغله‌های پدران و مادران امروزی، باعث شده تا کمتر برای فرزندان خود وقت بگذارند درصورتی که به نظر من، مهمترین دغدغه والدیدن باید آرامش و تربیت صحیح فرزندشان باشد. هرچند که لالایی خواندن علاوه بر انتقال حس آرامش به کودک، باعث آرام شدن و تخلیه ذهنی مادر هم میشود.نغمه‌های مادرانه

به دنبال تحقیق درباره لالایی‌های بومی خوزستان، با خانم فاطمه شهبازی، دکتری زبان و ادبیات فارسی آشنا شدم، نویسنده کتابی با عنوان فرهنگ مردم هندیجان.

از او درباره چگونگی شکل گرفتن ایده پرداختن به فرهنگ مردم هندیجان پرسیدم.

فاطمه شهبازی گفت: از دورۀ نوجوانی با شنیدن آوا‌ها و لالایی‌های محزون مادربزرگ به گاه دلتنگی، از ترس اینکه مبادا روزی آن همه معنا به فراموشی سپرده شود، به ثبت و ضبط این شعر‌های شفاهی، که از دل و جان مادران برمی آمد، پرداختم تا صدای مادر‌ها و مادربزرگ‌ها و دغدغه‌ها و دردهایشان به آیندگان برسد. در دورۀ دانشگاه با خواندن مقاله‌های صادق هدایت در کتاب «نوشته‌های پراکنده»، هدفمندانه‌تر به ادامه کار اندیشیدم و بیش از پیش به اهمیت ثبت و حفظ فرهنگ عامه پی بردم. پس از آن با همنشینی و گفتگو با مادربزرگ‌ها و پدربزرگها، به ثبت فرهنگ مردم منطقۀ هندیجان پرداختم که مجموعه این نوشته‌ها در سال ۱۳۹۷ با همکاری دوست زبانشناسم دکتر آزاده عبادی، در کتابی با عنوان «فرهنگ مردم هندیجان» منتشر شد؛ بخش مهمی از این پژوهش به لالایی‌ها اختصاص داده شده است.

خانم شهبازی با بیان اینکه لالایی‌ها از انواع مهم ادب شفاهی به شمار میروند گفت: از آنجا که گویندۀ اصلی لالایی ها، زن‌ها هستند، میتوان آن را گونه‌ای ادبیات زنانه به حساب آورد که بررسی آن‌ها میتواند منبع ارزشمندی برای پژوهش‌های جامعه‌شناختی و مردم‌شناسی به شمار آید؛ همچنین با بررسی لالایی‌ها میتوان جایگاه زن در جامعه و نگاه او به جهان را دریافت. با نگاهی به لالایی‌های مناطق مختلف ایران، میتوان به این نکته پی برد که این آوا‌ها تنها سخن مهرآمیز مادر با فرزندش نیست؛ بلکه زن از قِبَل این لالاییها، رنج‌ها و احساسات گوناگونش درمورد جامعه و جهان را بازگو میکند.

لالایی‌های منطقۀ هندیجان نیز، علاوه بر بیان مهر و محبت مادرانه نسبت به فرزند، بیان دلتنگی برای همسر یا پدر خانواده است؛ زیرا باتوجه به اینکه شغل بیشتر پدران در گذشته (و حتی اکنون)، صیادی و سفر‌های تجاری طولانی دریایی بوده است، معمولا زن‌ها گاهی به تنهایی و در غیاب همسر، مسؤولیت ادارۀ امور خانه را بر عهده داشته اند؛ علاوه بر آن، با بررسی دقیق لالایی‌های منطقه، میتوان وضعیّت اقتصادی مردم و نگاه آن‌ها نسبت به حاکمان و همچنین چگونگی ارتباط زن با همسرش را فهمید.

از خانم شهبازی هم خواستم تا برخی لالایی‌های هندیجانی را برایم بخواند:
لالا لالا بخوس رود قشنگُم/ گل نازُم رفیق روز تنگُم
لالا لالاگل خشخاش/ بابات رَته (رفته) خدا همراش
لالا لالا گل زیرِه/ بچه م آروم نمیگیره
لالا لالا گل پسته/ بابات رفته شدُم خسته
مو لالات ایکنُم تا زنده باشی/ کنیز حضرت معصومه باشی
عزیز مِن دلُم لالاش ایایه/ صدای زنگُل مِن پاش ایایه
بیو دردُم بیو درمون دردُم/ بیو تا یک دَمون دورت بگردُم
بیو جونُم که جونت بی بلا بو/ نگه دار شب و روزت خدا بو
دلم غور ایزنه سی روزگارُم/ نه جونسوزی نه غمخواری ندارُم
کبوتر بچ‌های بازار خریدُم/ به روی سینۀ خود پروریدُم
ندونستم کبوتر بی وفایه/ کجا رتی که آثارت ندیدُم
نغمه‌های مادرانه
*لالا لالا بخواب فرزند قشنگم، گل نازم رفیق روز‌های دلتنگیم
لالا لالا گل خشخاش بابات رفته خدا همراش
لالا لالا گل زیره بچه‌ام آرام نمیگیره
لالا لالا گل پسته بابات رفته شدم خسته
من برایت لالایی میخوانم تا زنده باشی کنیز حضرت معصومه باشی
عزیزدلم خوابش می‌آید، صدای زنگوله پایش می‌آید
بیا دردم، بیا درمان دردم، بیا تا یک لحظه دور تو بگردم
بیا جانم که جانت بی بلا باشد نگهدار شب و روزت خدا باشد دلم شکایت دارد از روزگارم، نه جانسوزی نه غمخواری ندارم بچه کبوتری از بازار خریدم به روز سینه خود پرورش دادم نمیدانستم کبوتر بی وفا است کجا رفتی که دیگر تو را ندیدم

بی مهری و کم توجهی مسئولان نسبت به نغمه های مادرانه 
خانم شهبازی از اینکه احیا و حفظ فرهنگ بومی استان مورد بی مهری و کم توجهی مسئولان و نهاد‌های مربوطه قرار گرفته است، بسیار گله‌مند است.

وی با اشاره به اینکه مردم عادی جامعه اطلاعات چندانی در این زمینه ندارند، افزود: ثبت و نشر این آثار ده سال به طول انجامید، اما سازمان میراث فرهنگی نه تنها در هزینه‌های چاپ کتاب هیچگونه همکاری نداشت، بلکه در شناساندن کتاب به مردم به عنوان بخشی از فرهنگ غنی و میراث کهن سرزمینمان، قدمی برنداشته است.

برایم جای سوال بود که اداره میراث فرهنگی در جهت حفظ و نشر لالایی‌های بومی استان خوزستان که می‌توان در لابلای این اشعار، فرهنگ، آداب و رسوم، وسایل زندگی، برخوردها، علایق و احساسات مردم گذشته و نسل‌های پیشین را یافت، چه اقداماتی انجام داده است؛ تصمیم گرفتم در این زمینه با خانم رضوی، کارشناس ثبت میراث ناملموس اداره میراث فرهنگی گفتگویی داشته باشم.

خانم رضوی گفت با توجه به اینکه لالایی‌ها بخشی از فرهنگ شفاهی هستند و فرهنگ شفاهی نیز بخش مهمی از میراثی است که گذشتگان بر جای گذاشتند، پس قطعا جزیی از میراث فرهنگی به شمار می‌آیند.

وی در پاسخ به این سؤال که چرا هنوز هم لالایی‌ها در سازمان میراث فرهنگی ثبت نشده اند، گفت برای اینکه به مطالعه کافی احتیاج است و باید مستند نگاری بشوند تا بدین وسیله بتوان سند پویایی و زنده بودن آن‌ها را اثبات کرد که این کار هم به زمان و هزینه احتیاج دارد.

خانم رضوی درمورد چگونگی حمایت از نویسندگان و پژوهشگران در این زمینه افزود این امر در دستور کار اداره کل میراث فرهنگی قرار داده شده و از پژوهشگران دعوت بعمل می‌آید و میتوان در هفته‌های پژوهش، با مطالعات پژوهشی آثار مربوط به فرهنگ مردم و مردم شناسی، اینگونه آثار را مورد بررسی و نشر قرار داد.

او همچنین مدیران میراث فرهنگی، ارشاد، کانون پرورش فکری کودکان، آموزش و پرورش و صدا و سیما را مورد خطاب قرار داد و افزود اگر هر کدام بنا به وظیفه‌ی خود، در بخش مطالعات، مستند نگاری، ساخت و تهیه فیلم‌های مستند، چاپ و نشر مطالعات، چاپ کتاب‌های کودک با مضامین لالایی‌های بومی و انتقال صحیح از راه اموزش به نسل جدید همکاری و حمایت کنند می‌توانند بزرگترین گام را در احیاء و بقا این بخش از ادبیات شفاهی بردارند؛ و در پایان میتوان با همکاری انجمن‌های مردم نهاد و سایر ارگان‌های مرتبط با موضوع اقدام به تهیه پرونده ثبت اینگونه آثار تحت عنوان میراث معنوی نسبت به زنده نگاه داشتن آن گام بلندی برداشت.

نقش کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در احیای نواهای مادرانه
کارشناس فرهنگی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان اهواز می‌گوید قدمت لالایی‌ها بسیار فراتر از تصور ماست در حقیقت از زمانی که مادر در صدد بوده تا

فرزندش را در گهواره آرام کند، می‌توان برای این آوا‌ها قدمت قائل شد.

نغمه‌های مادرانه

بهنوش بُساک کاظمی با بیان اینکه برخی مادران امروزی با استفاده از موبایل و یا اشعاری که برگرفته از فرهنگ بیگانه است کودک خود را آرام می‌کنند و می‌خوابانند گفت بهترین راه انتقال حس عمیق مادرانه لالایی خواندن با گویش و زبان مادری است که حتی می‌تواند تسکین دهنده درد‌های فرزند در بزرگسالی باشد چرا که وقتی در لحظات بحرانی، فرزند به آغوش مادر باز می‌گردد تکرار دوباره لالایی‌ها توسط مادر و یادآوری دوران شیرین کودکی آرامشی وصف ناپذیر را برای او به ارمغان می‌آورد.

خانم بساک کاظمی همچنین چند گویشی بودن لالایی‌های استان را منعکس کننده فرهنگ غنی مردم خوزستان عنوان کرد و گفت تمام تلاش ما حفظ سنت ها، فرهنگ و اشعار فولکلور در کنار سایر بخش‌های ثبت شده است که خوشبختانه در کانون پرورش فکری در زمینه فرهنگی و پژوهشی اقدامات خوبی انجام شده است.

وی به فعالیت‌های روزانه کانون مثل نقد فیلم و انیمیشن، معرفی کتاب، آشنایی با قرآن و حدیث، شعرخوانی، کتابخوانی و قصه‌گویی اشاره کرد و افزود به منظور حفظ سنت‌های بومی استان خوزستان از مربی‌ها خواسته‌ایم تا اشعار و قصه‌های بومی با گویش‌های محلی را نیز برای کودکان و نوجوانان بخوانند و معنا کنند تا مبادا این فرهنگ کهن و این میراث گرانقدر به دست فراموشی سپرده شود که البته در حال حاضر فعالیت‌ها به صورت در حال اجراست و تمام کودکان و نوجوانان نیز مجاز به عضویت هستند.

فواید لالایی خواندن برای کودکان

یکی از بهترین موسیقی ها نوزاد قبل و بعد از تولد با آن آشنا می شوند لالایی های مادرانه است که ثابت شده این لالایی ها هم در دوران قبل از تولد و هم بعد از تولد تاثیرات بسزایی روی روند رشد و روحیات کودک دارد.

تحقیقات انجام شده نشان داده است آن دسته از مادرانی که در دوران بارداری برای فرزندان خود لالایی خوانده اند در آینده بچه های آرامی داشته اند. محققان بر این باورند که کلمات آرام و نوای دلنشین لالایی باعث تحریک امواج دلتای مغز کودک شده و در نهایت باعث آرامش نوزاد می شود روانشناسان برای والدینی که که کودکشان بی قرار است توصیه می کنند قبل از به خواب رفتن آنها برایشان لالایی بخوانند چراکه با شنیدن صدای لالایی زمان خواب و بیداری کودک تنظیم میشود و کودک در مدت خیلی کم به خواب می رود.


اهمیت لالایی را از دکتر امین قربانی، مشاور و روانشناس در این زمینه جویا شدم

دکتر قربانی می‌گوید از مهمترین مولفه‌های دلبستگی ایمن در کودکان "توجه "و"نوازش" و "محبت "است؛ که در لالایی هرسه مولفه بالا وجود دارد یعنی زمانی که مادر درحال خواندن لالایی است مخاطبش در وهله اول کودک است و کودک متوجه این توجه میشود و همزمان با لالایی، مادر کودک را نوازش میکند و لحن محبت آمیز دارد که این موارد مولفه‌های دلبستگی ایمن را در کودک ارضا می کند و دلبستگی ایمن نیز از مهمترین عوامل سلامت روان انسان‌ها میباشد. افرادی که در کودکی دلبستگی ایمن داشته اند در بزرگسالی خیلی کمتر دچار مشکلات روحی و روانی میشوند.نغمه‌های مادرانه

لالایی با توجه به اینکه احساس امنیت و همچنین حمایت را در کودک ایجاد میکند و در زمان خواب، کودک میداند منبع عاطفی و قدرت در کنار او حضور دارد، باعث کاهش ترس‌های مختلف در او میشود و دیگر تاریکی به معنای تنهایی نخواهدبود و این موضوع باعث رشد اعتماد بنفس از کودکی خواهد شد.

دکتر قربانی افزود: ریتمیک و موزون بودن لالایی نیز برای کودک جذاب بوده و باعث شکل گیری حافظه شنوایی و رشد زبانی او می شود.

ریتم و آهنگی که در لالایی وجود دارد باعث ایجاد احساس آرامش در کودک شده، بنابراین پرخاشگری، لجبازی و خشم کودک کاهش میابد و احساسات لطیف را در او تقویت میکند.

همچنین وقتی مادر در حال خواندن لالایی است پیوندی بین اکنون و کودکی خود برقرار میکند واین ارتباط باعث برانگیختگی احساسات مثبت در مادر شده و احساسات مثبت باعث ترشح هورمون‌هایی مثل سرتونین میشود، همین امر به متعادل شدن هورمون کورتیزول که مربوط به استرس میباشد، کمک میکند؛ بنابراین استرس و فشار‌های روانی در مادر کاهش می یابد.

کودکانی که با لالایی بخواب میروند برخی از نیاز‌های هیجانی و عاطفیشان برآورده میشود، اما کودکانی که در زمان خواب بحال خود رهامیشوند، احساس تنهایی میکنند و حس خوب نبودن و دوست داشتنی نبودن به کودک القا میشود که خود باعث ایجاد مشکلات عاطفی و روانی و کاهش اعتماد به نفس اودر بزرگسالی خواهد شد.

دکتر امین قربانی همچنین با بیان اینکه در حال حاضر انواع موسیقی‌های مخرب در دسترس افراد جامعه میباشد افزود ارتقا و ترویج فرهنگ لالایی میتواند ریشه‌های موسیقی کشورمان را در ناخودگاه کودکان ایجاد کرده تا در زمان بزرگسالی تمایل آن‌ها به موسیقی ایرانی بیشتر شده و همین امر باعث سلامت روان و گرایشات سالم هنری در کودکان میشود و مطمینا وقتی والدین از تاثیر مثبت لالایی در آینده کودکانشان شناخت پیدا کنند با اطمینان و علاقه بیشتری به این مهم خواهند پرداخت.

مادران امروزی اشعار محلی کمتری را از حفظ اند و فقط نسل‌های گذشته یعنی مادربزرگ و پدربزرگ‌های ما هستند که گذشته خویش را در حافظه دارند؛ بنابراین هر پدربزرگ و مادربزرگی که به سرای باقی می‌شتابد و پیکرش به زیر خاک گذاشته می‌شود، به همراه او گنجینه وسیعی از اطلاعات، فرهنگ و اشعار نیز به زیر خاک می‌رود.

پس ضرورت دارد تا هر چه زودتر این تجربیات ارزنده فرهنگی درون ذهن آن‌ها را به روی کاغذ بیاوریم که این امر مستلزم همکاری اداراتی مثل میراث فرهنگی، آموزش و پرورش، کانون پرورش فکری، آموزش و پرورش، ارشاد و رسانه است.

دیروز مادربزرگان با نوای روح بخش و دل انگیز خود و اشعاری که از دل بر می‌خاست، پدران و مادران ما را به خواب ناز می‌بردند و امروز، مادران ما گاهی اشعاری پراکنده به یادشان می‌آید و اگر فردا دختران این نسل، فرزندان خود را با لالایی بخواب نبرند، پایان یک فرهنگ غنی را شاهد خواهیم بود.

 

* محقق و نویسنده : نسیم آذر بر

نغمه‌های مادرانه

منبع: خبرگزاری صداوسیما