به یاد گنجینه دارانی که دق کردند یا مردند

مجتبی  گهستونی، فعال حوزه میراث‌فرهنگی خوزستان، عضو شورای هماهنگی میراث فرهنگی صنایع دستی گردشگری

این گزارش داستان تلخ موزه دارانی است که کمتر فرصت می کنند گنجینه‌های جمع آوری خود را در موزه‌های مردم شناسی به نمایش بگذارند.

وقتی موزه خصوصی روستای دشت بزرگ در شهرستان گتوند از توابع خوزستان راه‌انداری شد خوشبین بودیم که این موزه تداوم پیدا خواهد کرد. اما دریغ که فقط در طول یک ماه از بهار یکی از سال‌های دهه نود به حیات خود ادامه داد.

هنگامی که با «فتح االله بیرانوند» معلم بازنشسته‌ای که مغازه خود را موزه کرده بود دیدار کردم از او شنیدم بزرگترین آرزویش راه‌اندازی موزه خصوصی شهرستان اندیمشک است، تا بتواند حاصل سی سال جمع آوری ابزار و اشیا مناطق لر نشین خوزستان و لرستان را در موزه به نمایش بگذارد. اما او هم دق کرد و فوت کرد.

زمانی که برای نخستین بار از گنجینه یکی از همشهریان خود در اهواز در خانه‌ای با تمام امکانات ایمنی بازدید کردم حتی جای سوزن انداختن ندیدم؛ چون تمام آن پر از ابزار و اشیایی بود که سال‌ها برای جمع شدنش زحمت کشیده شده بود. با وجود همه تلاش‌های «عبدالحسن لویمی» برای راه‌اندازی یک موزه خصوصی اما اجل به وی مهلت نداد و در یک درگیری کشته شد.

از هر شخصی که به نوعی آرزویش راه‌اندازی یک موزه خصوصی بوده بخواهم سخن بگویم به گونه‌ای آرزویش تحقق پیدا نکرده است. در این میان «خلیل دحیمی» یکی از مجموعه‌داران ساکن حمیدیه موفق شده است موزه مردم شناسی خود را فعال کند.

خوزستان با دارا بودن تاریخ و تمدنی طولانی از ظرفیت بالایی برای راه‌اندازی موزه‌های خصوصی برخوردار است که البته این مهم تاکنون محقق نشده است. این استان به عنوان دروازه تاریخ و گهواره تمدن از نبود موزه‌های خصوصی و موزه‌های موضوعی رنج می‌برد؛ راه‌اندازی این گونه موزه‌ها در توان خوزستان است، اما تاکنون اقدام درخوری برای آن صورت نگرفته است. این مهم نیازمند آن است تا مدیران میراث فرهنگی خوزستان به عنوان متولیان اصلی امر در این زمینه گام عملی بردارند. ابزار و اشیایی که در مجموعه گنجینه‌داران وجود دارد متعلق به بخشی از فرهنگ جامعه و نسل امروز است و حتی می‌تواند در تشکیل و تقویت هویت جوان ایرانی سهم قابل توجهی داشته باشد، ولی به علت بی توجهی به آنها و درست و دقیق معرفی نشدن، کمتر کسی از وجود چنین مجموعه‌هایی خبر دارد.

جای این مجموعه در بنگاه املاک نیست

رفته بودم اندیمشک تا از برخی مناطق تاریخی و جاذبه‌های طبیعی بازدید کنم. یکی از فعالان فرهنگی مرا برای بازدید از یک بنگاه معاملات املاک دعوت کرد. البته نه یک بنگاه معمولی، بنگاهی که گنجینه به نمایش درآمده در آن حاصل تلاش دو دهه زحمت یک معلم بازنشسته بود.

فتح االله بیرانوند در نخستین دیدار و آخرین گفت وگویش با من گفت: «این مجموعه جایش در بنگاه معاملاتی نیست و باید در مکان بهتری مراقبت شود. همیشه دلم می‌خواست بخشی از فرهنگ قومی و ایلی و ایرانی خود را در قالب موزه‌ای به نمایش بگذارم. در حد امکان این محل که بنگاه معاملاتی است را به مکانی برای بازدید علاقمندان تبدیل کرده‌ام. من از بقیه مردم فرهنگ دوستی که ریشه در تاریخ دارند خواهش می‌کنم یا خود اقدام به جمع‌آوری گنجینه‌های مردم شناسی خانوادگی‌شان کنند و یا به ما به صورت امانت بسپارند تا آنها را در معرض دید قرار دهیم.»

اما دریغ و درد که آرزوی امثال بیرانوند تحقق پیدا نکرد و چه بسیار شهرهایی حتی فاقد موزه‌های تاریخی و مردم شناسی هستند. کاش آقای فتح الله بیرانوند زنده بود و حداقل موزه راه آهن اندیمشک را می‌دید؛ موزه‌ای که البته با استاندارهای موزه‌ای ایران فاصله بسیار دارد.

یادم می‌آید که زنده‌یاد فتح‌الله بیرانوند یادآور شد:«با اینکه این بنگاه معاملاتی موزه نیست اما مدام بازید کننده دارد و گاهی میزبان مدارس هم بوده‌ام. من این آمادگی را دارم که این اشیا که همگی کابردی هم هستند را به موزه شهر امانت بدهم تا به نمایش بگذارند.»

پس از من نیز باید برای مردم کشور باقی بماند

عبدالحسین لویمی یکی از گنجینه‌داران مهم خوزستان بود که اشیای خود را در یک خانه اجاره‌ای گردآورده و به گفته خودش فقط چیدمان آن ۹ ماه به طول انجامیده یود. در آخرین روزهای عمرش و پیش از آن که توسط عده‌ای کشته شود، نگران بود که زمان تخلیه خانه اجاره‌ای به سر آمده و در صورتی که نهادهای متولی ساماندهی موزه‌های خصوصی نسبت به تعهد خود عمل نکنند هم برای نگهداری گنجینه‌هایش با مشکل مواجه می شود و هم اینکه صدمات وارده به اشیا جبران ناپذیر خواهد بود.

لویمی به دلیل علاقه‌ای که به تاریخ و فرهنگ ایران زمین داشت با کوشش فراوان اقدام به جمع‌آوری اشیای تاریخی از دوره‌های مختلف به ویژه دوره معاصر کرده بود. وقتی برای نخستین بار با ایشان و در محل موزه خانگی‌اش صحبت کردم گفت: «مجموعه‌ای که در این مکان می‌بینید یک صدم اشیای من است. یک پنجم آن به من ارث رسیده و مابقی را از حراجی‌ها خریداری کرده‌ام. سال‌ها در خارج از کشور و در ایران در شهرهای بروجرد، مشهد و تهران زندگی کردم؛ برای تهیه بخشی از این اشیا در حراجی‌های مختلف دنیا از جمله فرانسه، انگلیس، قبرس و . . . حضور داشتم و بابت خرید این اشیا ۲ باب خانه خود را در کیانپارس اهواز فروختم.»

این گنجینه‌دار چنان با انگیزه درباره اشیای موجود در موزه شخصی اما خانگی خود سخن گفت که گویی با احساس عمیق درباره عزیزترین فرد خانواده خود صحبت می‌کند. لویمی با اشاره دستش به اشیایی که در پیرامونمان قرار داشت گفت: «این زین اسب که مربوط به حکام دوره قاجار است را در گالری پاریس خریدم. چه غصه‌هایی که برای همین زین اسب نخوردم. حتی برای خروج آن از یک کشور به کشور دیگر. برای بقیه اشیا هم سرنوشتم به همین منوال بود. این کوزه به علت تک بودن به یونان می‌رود و در آتن آن را خریدم. بعد به قبرس رفتم اما جو ایجاب می‌کرد که به سوریه بروم ولی با سوار شدن به کشتی اشتباه، سر از لبنان درآوردم. در لبنان جنگی به نام «نهرالبرد» (جنگ سرد) در جریان بود. این کوزه را در بغل گرفته بودم تا به آن آسیبی وارد نشود. این تابلو نقاشی که اژدها و ملکه را نشان می‌دهد بسیار نفیس و جزء بی‌نظیرترین آثار است. مجوعه لباس‌های نفیسی در اختیار دارم، مثلا کت «فرح دیبا» که با پوست آهو است و ۶ کمربند دارد و از گالری لندن خریداری کردم. لباس دختر «نظام السطنه»، لباس دختر «نجیب الله» رئیس جمهوری افغانستان، لباس «اشرف پهلوی»، لباس «بی نظیر بوتو» نخست وزیر پاکستان، تمام این اشیا شناسنامه دارند. دوست داشتم بخشی از میراث فرهنگی ایران را به کشور برگردانم.»

این مجموعه‌دار معتقد بود:این گنجینه با ارزش پس از من نیز باید برای مردم کشور باقی بماند، اما با حمایت نکردن مسئولان در راستای راه‌اندازی موزه خصوصی این مجموعه تنها برای خانواده من باقی خواهد ماند و دیگران اطلاعی از آن نخواهند داشت. اشیای زیادی از دوره‌های مختلف تاریخی دارم.

زنده یاد لویمی با تاکید بر اینکه باید محلی به عنوان موزه برای بازدید عموم مردم از این آثار ایجاد شود، اظهار داشت: «نباید به روزی برسیم که دیگر اثری از هویت و فرهنگ ایرانی برای عرضه به مردم نداریم، مدیران و مجموعه داران باید از امروز به این فکر باشند تا مجموعه‌های مختلف را برای ارتقا و معرفی فرهنگ ایرانی در معرض دید عموم بگذارند.»