
داستان واقعی و تا حدودی عجیب ابوعلی
داستان واقعی و تا حدودی عجیب ابوعلی
تا امروز مسافران زیادی اینجا اقامت کردهاند از اسپانیا، ایتالیا، هند، چین، ژاپن و نیویورک. بیشتر این گردشگران میگویند که اینجا را دوست دارند. چون هم غذای خانگی است و هم فضای سنتی روستایی دارد
فاطمه علیاصغر
این یک داستان واقعی و البته ساده اما تا حدودی عجیب است. داستان مردی که یک اقامتگاه بومگردی را راهاندازی کرده اما قبل از آنکه زندگی او را روایت کنیم و از کسبوکارش بگوییم. برمیگردیم به چندین هزار سال پیش و داستان شهری را میگوییم که مرکز تمدن عیلام و از حدود ۲۷۰۰ قبل از میلاد پایتخت بوده و این پایتختی تا پایان امپراتوری هخامنشی ادامه یافته یعنی ۳ هزار سال. در این ۳ هزارسال همیشه این شهر آباد بوده و نماد تمدن در دنیای کهن. این شهر امروز هم شهرتی جهانی دارد. شهری که دو اثر ثبت در فهرست میراث جهانی یونسکو را در دل خود چون گنجینهای نهان کرده یعنی شوش و چغازنبیل. هر چند اگر برای دیدن این دو اثر راهی شوش شده باشید، میدانید که امروز نشانی از گذشته ندارد. شاید برای مردم کشوری که رییسجمهور آن، چشمانداز اقتصادیاش را در گردشگری دیده، باورش سخت باشد که این شهر تا دو سال پیش حتی یک اقامتگاه بومگردی نداشته. داستان راهاندازی اولین اقامتگاه بومگردی در این شهر اما شنیدنی است. این اقامتگاه را سرانجام خلف سعد فرجی، با فروش دار و ندار زندگیاش راهاندازی کرد:« برای اینکه بتوانم اقامتگاه بومگردیام را بنا کنم مجبور بودم سرمایهای جور کنم. هیچ چیز نداشتم جز یک ماشین. آن را هم فروختم و برای ساخت اقامتگاه بومگردی گذاشتم.» خلف ساکن روستای خماط است. روستای تاریخی که در نزدیکیاش، چغازنبیل، نیایشگاهی باستانی قرار گرفته و بسیار نزدیک به شهر دیرینه شوش است. با اینکه روستای خماط از سالها پیش جزو روستاهای هدف گردشگری قرار گرفته اما تا امروز کمترین امکانات توریستی به خود ندیده است تا اینکه خلف سعد با یک پیشنهاد ساده از سوی دوستانش، به این فکر میافتد تا اولین قدم را در این زمینه بردارد.
داستان اقامتگاه ابوعلی
خلفسعدفرجی، ۵۰ ساله است. داستان زندگی او همچون خیلی از مردمان شوش و چغازنبیل با تاریخ پیوند خورده، مردمی که بهرهای از این هویت دیرینه نبردهاند و گاهی هم برایشان عذاب بوده، چون نمیتواستند راحت ساختوساز کنند و توسعه شهری داشته باشند اما او این پیوند را نادیده نگرفت و این بخت را نفرین نکرد.
۱۸ ساله بود که مرمتکار چغازنبیل شد. سالها در کنار بسیاری از استادکاران برای نجات نیایشگاه باستانی سرزمینش تلاش کرد. تا اینکه سه چهار سال پیش یکی از همکارانش پیشنهادی به او داد که همین پیشنهاد مسیر زندگیاش را عوض کرد. خلف نقب میزند به آن روزها:«یادم می آید گردشگران زیادی به چغازنبیل میآمدند اما اینجا نه رستوران داشت و نه اقامتگاه. یکی از همکاران یک بار به من گفت تو که محلی اینجایی برای چند تا از این گردشگران تخم محلی با سکنجبین درست کن. من هم به رسم مهمان نوازی چنین کردم. درخواستها هر بار بیشتر میشد تا جایی که این گردشگران به جز صبحانه، تقاضای ناهار و شام هم میکردند.»
خلف سعد و خانوادهاش با هم به این فکر میافتند تا برای نخستین بار رستورانی در نزدیک چغازنبیل راهاندازی کنند:«رستوران ابوعلی خیلی زود کارش میگیرد. مادر خانواده غذاهای محلی درست میکرد و گردشگران به شدت از این غذاهای خانگی با طعم ادویههای جنوبی استقبال میکردند.»
کار به همین جا ختم نمیشود، خلف میبیند که بیشتر گردشگران وقتی مسیر بعدیشان مشخص نیست در شهر دچار سرگردانی میشوند:« دیدم که نیاز هست که گردشگران اقامتگاهی داشته باشند. سرمایهای نداشتم. با این حال، به این فکر افتادم که تنها ماشینم را بفروشم تا بتوانم یک اقامتگاه بومگردی بنا کنم.»
حالا اقامتگاه بومگردی ابوعلی در دو سال گذشته جایش را در دل گردشگران بسیاری باز کرده و نه تنها گردشگران داخلی بلکه از سراسر دنیا مسافرانی دارد:« تا امروز مسافران زیادی اینجا اقامت کردهاند از اسپانیا، ایتالیا، هند، چین، ژاپن و نیویورک. بیشتر این گردشگران میگویند که اینجا را دوست دارند. چون هم غذای خانگی است و هم فضای سنتی روستایی دارد.»
خانه را کاهگلی کردیم
خلفسعد در راهی که میرفت استقامت بسیار از خود نشان داد و پیگیرانه برای رونق رستوران و بومگردیاش جنگید. در این راه هیچ سازمان و نهادی به او کمک نکردند، حتی دریغ از اینکه اجازه نصب تابلوی اقامتگاه به او بدهند اما خانواده همیشه همراه او بودند و او توانست به پشتوانه آنها کار را پیش ببرد.
لیلی، دختر او ۲۲ سالهاست و پا به پای پدرش برای رونق کسبوکار نوپایشان تلاش میکند:«ما میدیدیم مسافران معمولا جایی برای اقامت ندارند و به این فکر افتادیم که اقامتگاهی را درست کنیم. سعی کردیم که این اقامتگاه به صورت سمتی باشد. به همین خاطر، خانه را کاهگلی کردیم. کپر سنتی درست کردیم و در خانه به جای وسایل مدرن، اسباب و لوازم صنایعدستی گذاشتیم. سعی کردیم همه المانهای تاریخی و صنایعدستی را در خانه به کار ببریم تا مسافران با فرهنگ ما بیشتر آشنا شوند.»
تا امروز، کسبوکار آنها در روستای خماط که بیشتر مردم از بیکاری رنج میبرند توانسته برای ۸ نفر اشتغال مستقیم و برای بیش از ۲۰ نفر اشتغال غیرمستقیم ایجاد کند:«کسبو کار ما خانوادگی است. همه با هم دست به دست دادیم و اینجا را ساختیم اما به جز خودمان توانستیم برای افراد دیگری هم در روستا کسب و کار درست کنیم و این اتفاق بسیار خوبی بود.»
گردشگران غذای مادرم را دوست دارند
در زمینهی کسبوکار گردشگری ایران هنوز نوپاست با اینکه کشورهایی چون گرجستان که دیرتر از ما بسترسازی جذب توریست را آغاز کردند، از ما بیشتر نتیجه گرفتند. راز پیشرفت در این حوزه را خلف تنها در تلاش مستمر میداند:«باید پای کار ایستاد و هر لحظه برای اینکه خدمات بهتری ارایه بدهیم نکات گردشگری بیشتری را یادبگیریم.»
اگر در ابتدا تعداد مسافر محدودی میتوانستند در اقامتگاهشان ساکن شوند، حالا آنها برای اقامت صد گردشگر میتوانند محیط مناسبی فراهم کنند. یکی از ویژگیهای اقامتگاه ابوعلی، ارایهی غذای خانگی و محلی است:«همسرم برای مسافران کباب ماهی و خورشت مرغ محلی درست میکند و یک غذای مخصوص به اسم مفتح. مفتح مرغ شکم پری است که از ادویههای محلی برای تهیه آن استفاده میکنند.»
لیلی میگوید که بیشتر از همه خارجیها از چای و قهوهای که روی آتش درست میکنیم استقبال میکنند. ما به آنها تخممرغ و شیر و نان محلی برای صبحانه میدهیم. همهی غذاها را مادرم آماده میکند و این به شدت روی جذب گردشگر برای اقامتگاه ما تاثیر گذاشته است.
اقامتگاه بومگردی آنها اما راه درازی در پیش دارد. آنها قدم به قدم از تاریکی مطلق کار را شروع کردند. هنوز بسیاری از اقامتگاههای بومگردی ایران آموزشهای لازم را در این زمینه ندیدهاند. خلفسعد و خانوادهاش با آزمون و خطا پیش میروند هر چند لیلی میگوید که دارد در زمینه گردشگری مطالعه میکند و توانسته در این مدت در شبکههای اجتماعی هم فعال شده و اقدامات تبلیغاتی بیشتری را برای معرفی کسبوکارشان ارایه دهد. خلفسعد و خانوادهاش چشمانداز اقامتگاهشان را بسیار روشن میبینند.
نشانی اقامتگاه بوم گردی ابوعلی: خوزستان شوش دانیال، هفت تپه، روستای شیخ خماط، دو کیلو متر تا زیگورات چغازنبیل
منبع |»: میراث خبر